روزی سه پیر مرد فقیر جولوی در خانه ای نشسته بودند.....خانوم خانه متوجه حضور ان سه شد رفت و انهارا به داخل دعوت کرد...یکی از انها گفت اگر شوهرتان خانه است داخل می اییم و گرنه که هیچی...همسر ان زن وقتی این را شنید به همسر خود گفت برو و به انها بگو که بیایند داخل...ان زن هم رفت و دوباره انها را دعوت کرد......یکی از انها گفت.. فقط یکی از ما داخل میاید..حال برو و با همسرت مشورت کن..من ثروتم...ان یکی موفقیت...دیگری هم عشق.....
حال برو و با شوهرت انتخاب کن.
زن رفت و موضوع را با شوهرش درمیان گذاشت...مرد گفت ثروت را دعوت کن تا زندگیمان رونق بگیرد....عروسشان گفت بنظر من عسق را دعوت کنید...انها نیز قبول کردند....
زن رفت و عشق را به داخل دعوت کرد.....در این هنگام ان دو نفر دیگر نیز از جا برخاستند در این هنگام زن گفت که من فقط عشق را دعوت کردم و ان دو نیز جواب دادند :
هرجا عشق باشد موفقیت و ثروت نیز هست
به قول شاعر عشق است که میماند
خیلی باهال بود واقعا همینم هست
بیتا جان باحال